حکایت امیرالمومنین علی (ع) با مور - مورچه دانای بابا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار . نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
مورچه[15]
علاقمند به مورچه ها اما از نوع کوچولو و ملوسش! البته مطمئنا هیچکدوم به ملوسی مورچه بابا نمی‏شن.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

ضمن تبریک میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر به حکایتی از فریدالدین عطار نیشابوری در موضوع مورچه اشاره می کتم:

حضرت علی(ع) در راهی می رود که ناگهان مورچه ای را لگد می کند. مورچه از ناتوانی دست و پا می زند. علی(ع) از این وضع اندوهگین می شود و بسیار می گرید و به مورچه کمک می کند تا دوباره راه برود. شب هنگام، پیامبر(ص) به خواب حضرت علی(ع) می آید و به او می گوید که دو روز در آسمان ها، به سبب ناراحتی آن مورچه، اضطراب و اندوه حکمفرما بود و بهتر است که او در راه رفتن شتاب نکند و با دقت به اطراف بنگرد. او مورچه ای را لگد کرده که همواره مشغول ذکر خداوند بوده است. علی(ع) بسیار ناراحت می شود و لرزه بر اندامش می افتد. پیامبر(ص) به او مژده می دهد که همان مورچه از او شفاعت کرده است و نباید دیگر نگران باشد.